کردین

کردین ( kordin ) لباس بالا پوش نمدی بدون آستین است که به سختی طی انجام مراحل نمد مالی از موی بز درست میشود و علاوه  بر گرمی خاصی که ایجاد میکند آب بدرون آن نفوذ نمیکند و آتش نمیگیرد . از چاک جلو آنرا بهم جمع میکنند . در ایلهای لر بختیاری و قشقایی و کرد ها و دیگر عشایر کوچ نشین و کوچ رو و ... به علت  سرمای زیاد و برف و بوران بیشتر در کوهستانها از آن استفاه میگردد ؛ با اندکی تفاوتی که در مناطق کرد نشین در ترکیب درست کردن ؛ در شانه های کردین سر شانه ها بهم دیگر جمع گردیده و فرم خاصی را به خود میگیرد که از این لباس بصورت زیبایی در مجالس عروسی استفاده میگردد . نمونه کردین را میتوان به  پالتوهایی که در زمان خدمت نظام سربازی و ... در دوران حکومت قبلی از آن استفاده میشد را میتوان تشبیه واشاره کرد با توجه به اینکه فقط دکمه و آستین به آن اضافه گردید بود .علت از بین رفتن کردین را میتوان به نابودی زمین توسط دست خود بشر  دو پا دانست که روز به روزبه دنبال افزایش گرمای زمین و نابودی آن میرود و؛  تولید کاپشن ها و گرمکن های متفاوت وجایگزین کردن آنها به جای فرهنگ و اصالت و به دنبال  آن وابستگیهای ویرانگر؛ همانگونه که کلمن بجای مشک آمد کولربجای سر سبزی و سایه سر به فلک کشیده درختان تنومند بلوط و بادام وگردو و... لباسهای آنچنانی بجای لباسهای شاد و روح بخش و اصیل فرهنگ ایرانی و شاد زیستن در کنار این لباسها الهام گرفته از رنگهای طبیعت . 

گیوه

 گيوه نوعي پاپوش ، سبك، بادوام و مناسب براي راهپيمايي‌هاي طولاني، ويژه مردان روستايي که در قديم نيز زنان از آن استفاده ميکردند وجزئي از صنايع دستي مناطقي از ايران است . در استان فارس، اصفهان، چهارمحال و بختياري ؛ استان مرکزي وکرمانشاه توليد گيوه رواج  بسيارداشته که به مرور زمان بسيار کمرنگ گرديده. همه مراحل توليد اين پاپوش ؛ دستي است و عموما از نخ قالي، نخ ابريشم که (در استان فارس به اسم تنه ناميده مي‌شود ) واز ضايعات چرم است وکف آن از پارچه وچرم و پوست گاو كه به صورت نوارهاي باريك در كف گيوه به كار مي رود يا لاستيک  توسط مردان و زنان چيره دست و ماهر توسط انواع سوزن و جوالدوزبافته و درست ميگردد . رويه گيوه از جنس نخ و ابريشم ميباشد گيوه ( زيره ) نام دارد که از جنس پارچه، چرم يا لاستيک مي باشد . کف گيوه از پارچه يا پنبه يا چرم يا نري گاو براي نصب در نوك و انتهاي گيوه كه بعد خشك شدن حالت شاخي پيدا مي كند و استحكام گيوه را افزايش مي دهد.
در منطقه كوهستاني چهار محال و بختياري وشهرکرد ؛ خوزستان ؛ کردستان و کرمانشاه ، به علت گذرگاههاي صعب العبور آن، كم بودن راههاي ارتباطي ماشين رو، نوع زندگي مبتني بر دامداري و كشاورزي و ضرورت تحرك فراوان در فصول سال  پاافزاري ( پو زار ) را مي طلبد كه سبك ، راحت ، مقاوم و خنك باشد. پا افزاري چون گيوه بهترين گزينه براي اين مردم بوده و هنوز هم مي تواند باشد . گيوه کليه مواد اوليه آن تماماً در روستاها موجود ميباشد و خود مناطق عشايري و روستائي قادر به توليد آن ميباشند و ابزار کار آن در اختيار مردم است و مردان و زنان روستاه را كه استعداد انجام دراين  زمينه كارها را دارند فعال مي كند.در حال حاضر يکي از مراکز بسيار خوب توليد و ساخت گيوه اصيل شهرکرد ميباشد که اينکار توسط استاد کاران معروف و چيره دست گيوه کش انجام ميپذيرد.
بافت پنج نوع گيوه معمول است که شامل : گيوه زيرپارچه اي، گيوه ملکي ؛ گيوه تخت چرمي، گيوه تخت لاستيکي و گيوه رويه ابريشمي است.


گيوه ملکي و اجزاي آن :


از انواع گيوه‌ها گيوه ملکي است که هنوز طرفداران بسياري براي خود دارد. گيوه ملکي از سه قسمت تشکيل شده است:
?- رويه گيوه: بافتني اي که از پنبه و ابريشم تهيه مي شود که بسيار مستحکم و زيباست چون مواد اوليه بافت آن پنبه مي باشد لذا داراي طبيعتي خنک و نرم است رنگ اين بافتني هميشه سفيد بوده است و هرگز تا کنون تغيري نداشته است .
?-کناره يا حاشيه گيوه: اين قسمت که بين رويه و کف گيوه قرار دارد و اين دو قسمت را به هم محکم پيوند مي دهد از جنس چرم ضخيم ساخته مي شود. چرم گيوه از پوست حيوانات گوناگوني مانند بز و ميش ؛ گاو؛ گاوميش ؛ و شتر و ديگر حيواناتي که داراي پوست ضخيم و محکم مي باشد تهيه مي شود.
?- تخت يا کف گيوه: تخت گيوه به قسمت زيرين ان که با زمين تماس دارد گفته  مي شود. تخت گيوه که همان کف گيوه محسوب مي شود از پارچه هاي محکم و به هم تنيده شده ساخته مي شوند و از استقامت بالايي برخوردار است. رنگ تخت يا کف گيوه عمدتا سياه و يا بنفش است گيوه‌هاي با اين مشخصات به گيوه‌هاي ملکي شهرت دارند. به علت گراني گيوه‌هاي ملکي، گيوه ها ي ديگري با کف لاستيکي هم ساخته مي شوند که ارزش و اصالت تاريخي ندارند. نکته جالب در خلق گيوه ملکي اين است که اين نوع کفش شبيه هم ساخته شده و چپ و راست ندارد.
 
چوقا یا چوخا این لباس دیرینه چه میگوید ...! ؟
سالیان متمادی است که از ساخت و بافت چوقا توسط ایل لر میگذرد اما سوالها همچنان برای ایل بدون جواب و یا مبهم و کم جواب است و کسی نمتواند بصراحت بگوید چرا و به چه علت اینگونه بافت و اینکونه طرح برای ساخت چو خا انتخاب و یا طراحی شده و چرا پلکانی انتخاب گردیده هدف نهایی چیست ... ! ؟ آیا نزول است یا صعود به بالاتر .؟ آیا اتحاد برای ایل است و در کنار هم .؟ آیا پله های کوچک هم میتوانند ستون باشند ... یا هر کدام از خطها نماد یک ایل و طایفه باشد و هزاران سوال پی در پی دیگر ...اما برای ما چند سوال و تفکر عمیق پیش آمده که چرا یک چوقا ( چوخا ) با ترکیبی متوسط دارای چنین مضمونی است
1) هفت خط پلکانی مشکی به طول و عرض11*13  سانتیمتر
2) هفت خط پلکانی مشکی به طول و عرض6.5*13 سانتیمتر
3) هفت خط پلکانی مشکی به طول و عرض 4 *15.5 سانتیمتر
4) هفت خط پلکانی مشکی به طول و عرض1*7 سانتیمتر
5) چهارخط     مشکی به طول و عرض 3.5 * 26.5 سانتیمتر
6 ) و ارتفاع کلی 1 متر بلندی از سر شانه ها  و هزاران خط باریک و استوار در بلندای چوقا ( چوغا ؛ چوخا ) و هزاران سئوال دیگر ... ! ! ! ؟ ؟ ؟

پیراهن ( جوه )

طبق اظهارات بزرگان که دارای سن بالا و شرایط مستعدی را دارند پیراهن با نام محلی  ( جوه ) که تا زمان حکومت رضا شاه بصورت ساده و از لحاظ طرح چهار خانه و یا راه راه بوده که یقه آن بصورت باریک و از سمت چپ به راست به سمت کتف توسط یک دکمه بسته میشد و رنگ مشکی آنرا در زمان عزا می پوشیدند پیراهن این مردان از پارچه نخی بوده است .تمام نویسندگانی که در مورد لباس در قوم لر اشاره داشته اند براین امر مشترکا واقفند .

 شلوار دبیت



علیقلی خان بختیاری ( سردار اسعد ) در کتاب دست نوشته تاریخ بختیاری در صفحه 416 و417 خود به نقل از کلنل بل ( بیش از پانزده جهانگرد مرد و زن که از اوایل دوره قاجار به بعد از سرزمین بختیاری دیدن کرده و کتاب نوشته اند ) اینگونه ذکر میکند ...از یک طرف مهمان دوست نسبت بزن ها و به طایفه خودشان وفا دار و بکلی از اخلاق بد ایرانیها منزه از طرف دیگر وقتی که متغیر میشوند بدرجه وحشی گری میرسند خصوصا در موقع  ( خون کالات ) تمنی و مداومت مینمایند بحدی که خانوادهها بر طرف میشوند  و از اخلاق و قیافه آنها آثار آزادی کوههای خودشان هویدا .لباس و قیافه آنها عموما یکسان است و صورتا سیاه چرده زلفهای سیاه دو شقه از پشت گوش آویزان شده چشم و ابرو و ریش و سبیل سیاه عرقچین و کلاه سیاه بسر عبای سیاه بدوش و رنگ لباس زنها آبی سیر است مردها تندرست و قوی از این هیکل آنها آثارمردانگی پدیدار شلوار گشاد بپا قطار فشنگ بکمر و تفنگ مارتین بدوش و یک شمشیر از زیر زین آویزان کارد و طپانچه در کمر زنهای بلند قامت و سیاه چرده و خوش اندام و خوش قامت صورت آنها نپوشیده و در چادرها از مردان پنهان نمیشوند تعداد ازدواج حتی بین فقرا معمول است . ولی از طرف دیگر بی وفاهی کمیاب و لذت زندگانی فامیلی فراوان ( لیارد ) هم زندگانی اندرونی رئیس چهار لنگ را خوب بیان نمود . لباس زنهایشان شلوار و پیراهن گشاد و یک مینا روی لباس لطافت آنها کم است . ( مترجم یوسف خان مسیحی رئیس تحدید تریاک )  
آنچیزی که عنوان گردید بدین لحاظ بود که میبایست نوع پوشش ایل بختیاری در تاریخ به نوعی و تا حدودی روشن شود که ایل هچنان طی گذر زمان با همین لباس میزیسته و تاکنون ادامه حیاط داده است که این گفتارهای تاریخ است نه ایلی ...
 ایل لر یا همان بختیاری نسبت به هم به یک گونه لباس میپوشند اما با اندکی کوچک در بعضی جاها متفاوت که میتوان یکی از علل آنرا شرایط اقلیمی ذکر کرد .
لباس مردان بختیاری شامل :کلاه نمدی ؛ چوقا ؛ شال کمر ؛ شلوار مشکی دبیت ؛ پاپیچ ؛ گیوه ملکی ؛ پیراهن ؛ کمر بند ساچمه کاری شده با سگک استیل ( دو وال ) کردین ( نمدی شلوار دبیت : پارچه ای نخی و تماما مشکی رنگ و با حداکثر سه متر مصرف پارچه که بصورت راسته و گشاد درست میشود ؛ دارای یک جیب در سمت راست و تا بالای زانو که معمولا دارای زیپ میباشد کمر آن دارای سه کش یا به نوعی از قدیم سه بند میباشد .بهترین نوع این پارچه شلواری ، حاج علی اکبری که یکی از افراد سفارش دهنده و تولید شده در کشور انگلستان و اخیرا در کشور کویت میباشد . بر روی شلوار دبیت معمولا مردان یک کمر بند چرمی که ساچمه کاری گردیده و دارای سگک استیل میباشد استفاده میکنند که دمپای این شلور گشاد و حدود ده سانتیمتر از پایین دمپای آن بخاطر صاف اسیتادن شلواربصورت ضربدری دوخته تا سنگین و صاف بایستد .در موقع حرکت و تند روی سریع مردان کمر شلوار را از بالا تا میزنند تا جلوی سرعت و دست و پا را در زمان جنگ با اسلحه یا چوب ( گرز ) و یا پرتاب سنگ که بشترین مهارت را دراین زمینه ها دارند نگیرد . همچنین در موقع درو دمپای شلوار را از پایین بسته و به آن یک زنگول کوچک ( قر ) که جهت متواری نمودن جانوران موذی و خطرنا ک همچون مار نزدیک میشوند با صدای زگول ( قر ) آنرا متواری نمایند .                                                  

روستای لیوس

صدای لیوس را بشنو ...! ؟


 لیوس نام یک روستای تاریخی و توریستی که تیره های ؛ارقش ؛عشیری ؛ قاسمی ؛ عباسی و اسماعیلی از طوایف چهارلنگ و بعضی مناطق نزدیک به آن طوایف هفت لنگ در آن سکونت دارند که در90 کیلومتری دزفول  محل کوهنوردی و صخره نوردی جوانان و علاقه مندان به این رشته ورزشی است ؛ زمانی جمعیت ساکن در این روستا   بالغ بر یکصد وپنجاه خانوار بوده که براثر کم لطفی و کم توجهی و بی مهری قرار گرفته که با تمام  مردم کوچنده وبافنده ؛ مال رو ؛ گله و رمه داروکشاورز به جمعیت پنجاه خانوار کاهش یافته این  روستا درپای کوه لنگر که از بالا ناظر بر روزگارسخت لیوس دارد ویک لحظه چشم از اوبر نمی دارد گر‌چه از دور ابهت کوه لنگر که کوه لیوس هم نامیده می شود بیننده رامجذوب خود میکند، ولی وقتی نزدیک می‌شوی، این خود لیوس و محیط سنگی و خانه های طاقی شکل آن ا ست که شما را شیفته خود می‌کند. چون هر سو که بنگری چیزی برای دیدن، مجذوب شدن و تفکرو تامل وجود دارد. این کوه از شمالی‌ترین کوه‌های خوزستان است. لیوس درشمال دزفول قرار دارد. مسیر دزفول تا لیوس مسیری کوهستانی وبا کوههای متفاوت سنگی و غیر سنگی مناظری دیدنی (به خصوص در فصل بهار)را دارد.ارتفاع 2450 متری  کوه لیوس نیز معروف و دارای شیب تند سنگی میباشد . و ازراههای سردشت لالی ودزفول   و اندیمشک نیز به آن راه دارد واز کنار سد تنظیمی دز باید عبور کرد .

 قابل ذکراینکه آن چیزی که روستای لیوس را در تاریخ ماندگار کرده قدمت تاریخی روستا نوع بافت ساختمانی طاقی شکل که توسط چوب نی و گچ با معماری خاصی ساخته شده بگونه ای که حتی قبرستان مردگان آن منطقه دارای چنین ساختی میباشد کوچه های میان گذر بین خانه ها تماما سنگی میباشد. مهمتر از همه اینها مهمان نوازی مردم خونگرم که درب هیچ خانه ای بر روی کسی بسته نیست. ساخت چوقای آن که قدمت فرهنگ یک سرزمین و یک ایل بنام ( لر)  چهار لنگ و هفت لنگ را بهمراه دارد مکانی که شروع بافت چوقا ( چوخا ) را برای اولین بار در ایل لر بنا گذاشته و امروزه به جایی رسیده که ساکنان لیوس برای گذراندن امرار معاش لچک و می نا ؛ و قر؛ کرکیت و پره ؛ چوقا و دبیت ؛ سبد ( تویزه ) شیر دنگهای خود را ومیراث گذشتگان را بفروش میرسانند. برای رسیدن به این مکان از سمت دزفول باید از روستا ها و آبادهایی در مسیر همچون پا منار؛ اسلام آباد ؛ بازرگه ؛ شیهون ؛ سردشت ؛ حسن آقا دارک ؛ دیونی ؛ امام زاده بی بی بانو؛ ماشکار؛ دهستان احمد فداله و روستای آذنگ و...عبور کرد کوههای سر به فلک کشیده بیر ؛ لگریون و...همچنین درختان زیبای سرزمین بختیاری جزء جدا نشدنی این چشم اندازها میباشد .درختانی همچون بلوط ؛ بادام زمینی ( جرگ ) ؛ بن ؛ کلخنگ و ... که درزمستان و بهاربا روییدن گیاهان غذائی  و دارویی این زیبایی را دو چندان میکند . این هنر و قدرت بافت چوقا نیزازروستای لیوس به زنان طایفه کیارسی و زنان طایفه موری نیز انتقال یافته. آنچیزی که روایت میباشد اولین بار این لباس توسط یکی از خوانین لرستان در منطقه لیوس که از توابع شهرستان دزفول میباشد در میان بختیاریها رواج یافته است.

 بهترین نوع چوقا در ایل بختیاری مربوط به چوغا لیوسی بوده که تاریخ و قدمت واقعی آنرا تاکنون کسی رسما اعلام ننموده . اما آنچیزی را که اهالی روستای لیوس بما گفته اند به جزء خانواده ها از جمله افرادی که مهارت و کار دوخت چوقا را در منطقه لیوس برای آخرین بارانجام میداده مرحوم رضا عباسی ازایل چهار لنگ و طایفه دیناور بوده که به علت عدم حمایت و تمکین مالی دست از کار کشیده اند. مشکلات معیشتی در میان خانوادهای لیوس خصوصا شیر زنان  و عدم پیروی ساکنان روستا و فرزندان از شغل پدران و مادرانشان و پذیرش شهر نشینی فرزندان جهت تحصیل و کارعدم حمایت و برگرداندن مجدد این فرهنگ و هنر را  در میان اهالی و ساکنان روستا را کاملا رو به انزوا و نابودی کشاند.مردمی که روزی فرهنگ ساخت مسکن ؛ قالی و قالیجه حورو حورجین شیر و شیر دنگ وخرسک و گلیم ...را می ساختند اکنون باید فرزندانشان در خیابانهای استان قدم بزنند شاید هم آنها روزی شلوارهای استریج بپوشند ... !!! ؟؟؟

                   و دیگر کسی صدای کرکیتهای لیوس را نمیشنود . ! ؟ 
 
مسیر کوچ عشایر لیوس به دو منطقه انجام میگیرد که اینکار بعد از درو غلات و جمع کردن غله در چیر ( چیدمانهای سنگی بصورت خشک و گرد که بعد از انجام درو غله بخاطر ذیق وقت و حرکت بسوی ییلاق غلات را در آن جمع آوری و دپو میکنند ) تا زمان بازگشت از ییلاق میباشد .ییلاق مردم لیوس بسمت پیر صالح و احمد فداله و تعدادی نیز به سمت کوی سفید دشت و سپس سری و کیرو و از آنجا به ییلاق انجام میگیرد و بعضا تعدادی تا ازنا و الیگودرزو عده ای تا کرمانشاه تغیر مسیر میدهند. 

چوقا ( چوخا )

یکی از هویتهای مردم و فرهنگ هر ایل و سرزمینی لباس آنها میباشد که یکی از این فرهنگها مربوط به ایل بختیاری میباشد وچوقا یا چوخایکی از لباسهای بالا پوش مردان ایل بختیاری که بعضی از مردم شهر نشین نیز بخاطر احترام و تعصب و علاقه مندی و جلوه زیبای خاص آن و احیاء فرهنگشان از این لباس در مراسم و جشنها از آن استفاده مینمایند . چوقا یا همان چوخا که بر گرفته از فرهنگ این ایل است در پایان فصل بهارو رفتن بسوی گرما ؛ مردان ایل با زدن پشم گوسفند (چره ) کردن که یک نوع قیچی میباشد که در بیشتر فرهنگهای ایرانی اعم از لر ؛ کرد ؛ قشقایی ؛ ترک ...از آن برای اینکار استفاده میکنند توسط مردان چیره دست زده میشود . و این پشم تحویل شیر زنان غیور برای شکستن و پاک کردن و جدا کردن خار و خاشاک و تفکیک پشم هایی که به نوعی بهم تنیده شده و جدا نمیگردند جدا و ضمن گذاشتن در آفتاب آنرا میکروب زدایی وجانور زدایی کرده و سپس آنرا در آب شسته تا کاملا تمیز گردد و سفیدی آن با بهترین جلوه نمایان شود پس از خشک شدن ؛ پشم را شکسته و ضمن آماده کردن برای مرحله بعد توسط سه تکه چوب که معمولا از چوب درخت بلوط یا کنار درست میشود بنام پره  ( به توضیحات پره مراجعه نمائید ) رشته رشته شده و سپس در اندازه مخصوص ریسیده میشود تا حدی که باریکی این ریسیدن جوابگوی انجام کار باشد ( معمولا در حد اندازه ضخامت نخ کاموا ی باریک ) که بعد از انجام اینکار سپس پشم را دور پره بصورت گلوله ای در آمده که به آن خم یا گلوله میگویند که در صورت نیاز به ضخیم بودن نخ از میان گلوله ها سر نخ را بیرون آورده سپس مجددا نخها را بوسیله پره بهم ریسیده که این نخهای ریسیده شده زمان آماده شدن بصورت گلوله ای یا کلاف یا بصورت ( ماه شر )  کوچک یا بزرگ ( به توضیحات مراجعه شود ) در می آورند تا ضمن آماده کردن کلیه امکانات در روز موعود که در ایل بختیاری روز و ساعت خوب و بد را انتخاب کرده و شروع به نصب یک دار چوبی یا فلزی یا ترکیبی از هر دو گونه بنام ( تم دار ) مینمایند .تم داریا همان دار که توسط چها ر میله فلزی یا چوبی  با رعایت حد فاصله به  چها ر جناحین زمین بوسیله نخ و ریسمان مهار میگردد و به تم دار بسته میشوند .علت زدن چهار میخ چوبی یا فلزی در جناحین بخاطر شل و سفت کردن رشته هایی میباشد که ممکن است در حین بافتن رشته ها سفت یا شل شوند و با اینکار میله ها ی تمدار را شل و سفت میکنند تا ضمن بافتن و سفت شدن داراز بریدن ریسمانهای سراسری ( بنامهای چله ؛ تون ؛ تار) جلوگیری بعمل آید . ( در تکنو لوژی جدید تمام دار از فلز جوش داده و پیچ و مهره استفاده میگردد ) دار بسته شده بر روی زمین آماده و ضمن بستن یک سر نخ از یک طرف شروع به بستن رشته ها بدون آنکه قطع شوند با فاصله معین از همدیگر از با لا به پائین تا پایان بستن حد و اندازه دار مورد لزوم انجام می گیرد ؛ سپس در نیمه نزدیک به طول دار یک چوب تا حداکثر حدود 2 اینچ ضخامت تار و پودها یا چله را یکی یکی از رشته های زیرین با ( خم ) یا رشته دیگری سر تا سر عرض دار را که ( پیز ) به این چوب میگویند  نخها را رشته رشته  به پیز می بندند  و در دو طرف پیز دو قطعه سنگ یا هر وسیله دیگرهمانند چوب که پیز را بالاتر از ارتفاع دار ببرد قرار میدهند و یک چوب باریکتر از پیز بنام هاف ( پشت پیز ) که آن هم سر تا سر عرض دار را بگیرد و مقداری از لبه های دار بیرون باشد قرار میدهند که  بعضا به هر رفت و برگشت آن ( آرک برک ) یا همان چوب پشت پیز( کوجی ) نیز میگویند . انجام اینکار باعث میشود که با جلو و عقب کردن هاف یا پشت پیز ریسمان یا چله ؛ تون ؛ تار؛بالا پائین شده و گره ها یا گند ؛ خفت یا در لفظ ترکی آن ایلمیت بصورت ردیفی در هم قفل میگردند .کار جابجایی رشته های طولی جهت بافت را پیز و پشت پیز با هم انجام میدهند . حال تمدار آماده ؛پیز و پشت پیز آماده و پشم های بی جان که روزی جان داشتند آماده تا زن بختیاری بوسیله دستان هنر مند خویش و شانه ( کرکیت ) و با نقش ها جانی دو باره بر تن چوغا و تن مرد بختیاری کند که بیرون و درون او همچون مردانش یکیست . چوغا تنها لباسی است که پشت و روی آن  یکی میباشد ؛ چه در سرما چه در گرما آنرا بر تن میکنند و در تمام فصلها کارایی خود را دارد و باران بر درون آن نفوذ نمیکند و در زمان عبور از کوههای صعب العبور از پائین آنرا بالا کشیده و گره میزنند تا جلوی حرکت دست و پا را نگیرد . طول هر چوغا 2/50  تا 3 متر برای بافت میباشد و و ارتفاع آن در زمان پوشیدن تا کمی زیر زانو میرسد و در ایل زاگرس نشین با رنگهایسفید و مشکی وآبی بافته می شود .چوغا از بالا بصورت دو تیکه بهم وصل و توسط همان نخها اما تا حد توان باریکتردوخته میشود خط باریک مشکی نقش ها را از هم جدا کرده این لباس آستینی ندارد و از بالای شانه به پائین بیست سانتیمتر جهت آستین توسط نخ و سوزن دوخته و دو طرف آن به جلو تا میشود . لباس در زاگرس نشینان با دو رنگ سفید و مشکی و طبق بافتی خاص و در ابعاد و طرحی مشخص بافته میشود و هیچ تغیری خود سرانه تا کنون در بافت آن داده نشدهچرا که یکی از هویتهای هر ایل لباس آن است . بهترین نوع چوغادر ایل بختیاری مربوط به چوغا لیوسی بوده که لیوس نام یک روستا در90 کیلومتری دزفول در پای کوه لنگر که زمانی دارای یکصد و پنجاه خانوار بوده که از راههای سردشت لالی ودزفول و اندیمشکنیز به آن نیز به آن راه دارد واز کنار سد تنظیمی دز باید عبور کرده ؛ قابل ذکراینکه روستاهای پا منار؛ اسلام آباد ؛ بازرگه ؛ شیهون ؛حسن آقا دارک ؛ دیونی ؛ ...و کوههای سر به فلک کشیده و درختان زیبای سرزمین بختیاری جزءجدا نشدنی این چشم اندازها میباشد . این هنر و قدرت نیز به زنان طایفه کیارسی و زنان طایفه موری نیز انتقال یافته. آنچیزی که روایت میباشد اولین بار این لباس توسط یکی از خوانین لرستان در منطقه لیوس از توابع شهرستان دزفول در میان بختیاریها رواج یافته ( سند کتبی در این زمینه تاکنون نیافته ایم ). در بعضی از روستاها همچون روستای گازر خان از توابع استان قزوین طبق اظهارات بزرگان آن روستاها و یکی از روسای دبیرستانهای بازنشسته و ساکن و بومی آن منطقه ( آقای صفری ) که اکنون مهمان پذیر توریست های ایرانی و خارجی و یکی از پرورش دهندگان درخت گیلاس جهت جشن های سالیانه گیلاس در روستای گازر خان از توابع  قزوین نزدیک به روستای شاعر ایرانی مرحوم علی معلم  ( روستای  معلم کلایه ) بوده و جزء افراد متدین میباشد اظهار میدارد ( روستای گازر خان از توابع شهرستان قزوین که در پای دژ الموت قراردارد  کلیه البسه نیاکان این سرزمین اعم از چوغا ؛ شلوار؛ دبیت ؛ گیوه ؛ گالشت ؛ شلوار قری ؛... که از ایل بختیاری میباشند  یکی میباشد که پدرانشان این لباسها را میپوشیدند و خود شخصا زمانی در خانه داشته اند . جزء تفاوتی در رنگ چوقا که بجای رنگ مشکی از رنگهای قرمز آبی سبز و... بصورت متنوع استفاده شده و به جای نخ مشکی کار میگردید و دامن زنان و دختران نیز با همان طرح شلوار قری بوده اما دامن دختران همانند منطقه شمال کوتاه اما دارای قروچین بوده .) احتمالات بسیار میرود که این قوم به چند علت مهاجرت کرده باشند :1 - حمله مغول به دژ الموت که نهایتا با خیانت یکی از افراد و فرماندهان که سومین فرمانده در میان لشکر حسن صباح منجر به سقوط دژ گردید ) ؛ حمله اسکندر مقدونی وحمله ترکهای عثمانی به ایران ...ودفاع اقوام لر ؛ قشقایی ؛ کرد وبقیه اقوام ایرانی ...از کیان سرزمین ایران. 2 – زمان ییلاق قشلاق ایل و فوت بزرگان ایل و ماندگاری آنها در یک جای و مکان مشخص برای همیشه . 3 –دستورات حکومتی دوران مبنی بر یکجا نشینی عسایر ( عالی قا پو ) ( آلی قاپو ) و...

 درپایان هر روز که کار به اتمام می رسید با توجه مجد د به روز خوب و بد با اسپند دود دادن و با بسم الله گفتن شروع به برش و بریدن دارو چله بری میکنند .قابل توجه اینکه با شروع و نشستن آفتاب  در غروب و به نوعهای دیگر که بگویم با در آمدن ستاره بهرام از آسمان وبازگشت  گاوها به آبادی و روستا از چرا که به آن ( گاه به مال  ) میگویند زنان از بافتن هر نوع زیر انداز و قالی ؛ جاجیم و گلیم های نخی و پارچه ای و ... دست بر میدارند .( از طلوع تا غروب) باید دانست آنچیزی که بیشتر مایه دوام سروده ها و آوازه خوانی ( گو گریوه ها ) جهت مردان و دلاوران و حماسه ها و تجلیل از یاد مردگان و شیر مردان وشیر زنان وحماسه ها گردید همین سروده ها و گو گریوه ها بر پای تمدارها و بافته ها بود تا یافته ها نیز از یاد نرود .و اگر اصالت همچنان ادامه می یافت تاریخ ایلها توسط شهر نشینان فرهنگ از دست داده دستخوش حوداث غم انگیز نمیگردید .                                           

حال کاموا جای تمام واقعیت ها را گرفته و دیگر کسی به فکر اصل و اصالت کار نیست و نمیباشد .                                      

اکنون چوقا بر تن مردان ایل و با طرحی جان دار و در حال سخن گفتن با ایل بختیاری جاودانه کوهها و دشتها میباشد . 

این واقعیت بافت چوقا تقدیم میگردد به مادربزرگوارم فرزند غفار مناطایفه شهنی  بلیل از اولاد فرهاد و مرحومه مادر بزرگم بی بی خونسی فرزند جووش ( جهانبخش ) از مناطایفه نصیر که تا جان بر غالب داشت حتی در زندگی شهر نشینی از واقعیت تاریخی ایلشان فرار نکرده و با لباس سنتی خود جان سپرد و از بافت گلیم ؛ قالی ؛ خرسک ؛ حور و حورجین و رنگ رزی سنتی ایلش دست نکشید و خاطره ما را از محبت و خوبیهای خود پر کرده  واحترام به تمام زنان اقتدار مند ایل بختیاری  که تمام مشقتهای زندگی را متحمل گردیدند و برگ زررینی بر تاریخ ایل بختیاری زدند . بیاد مادر بزرگمان که خرسک هایی که اواخر عمر خود در سال 1356 در منزل بافت و از پارچه های مازاد و بلا استفاده که قیچی کرده با پره گردانده و گلیم پارچه ای میبافت . روحشان شاد . 

 

چره : یک نوع قیچی فلزی است که در کشور ایران کلیه عشایر و روستا نشینان و دمداران از آن برای چیدن پشم و زدن موی بز از آن استفاده میکنند معمولا انجام اینکار در طول سال به دو بار میرسد .

 

پره :یک وسیله چوبی حدودا با شانه های 30 سانتیمتری که لیس پره آنهم در همین اندازه بوده جهت ریسیدن پشم و پنبه و موی بز و پارچه ... از آن استفاده میکنند چوبی که به آن حالت نیمه قوس داده و مرکز چوب پهن تر از بقیه آن میباشد و در مرکز چوب سوراخ میباشد . چوب زیرین رو به بالا و اندازه عرض چوب دارای شکاف و چوب بالایی از زیر به همان اندازه عرض چوب دارای شکاف و بصورت بعلاوه +توسط یک چوب باریک به ضخامت یک مداد که جهت نگهداری پره ها پائین آن ضخیم تر از بالای آن میباشد بنام لیس پره و چوب پرها بهم متصل میگردند . در بالای لیس پره یک شکاف باریک به اندازه یک نخ یا تار وجود دارد تا در زمان ریسیدن پشم را بصورت باریک در خود نگه دارد .افرادی که دارای سلیقه و حوصله باشند پره را نقش و نگار میکنند .

پره در ایل چهارلنگ : در بعضی از زنان ایل چهارلنگ بعضا از یکنوع پره دیگر نیز بنام دوک یا دیک استفاده میگردد که بجای پره یک چوب  گرد به شعاع حدوا چهار سانتیمتر که مرکز آن سوراخ میباشد و جوب پره یا ( لیس ) از آن عبور میکند که طول آن به سی سانتیمتر میرسد و بالای آن به حدود دو سانتیمتر بصورت قوس دار جهت نگه داشتن نخ و ریسیدن استفاده میگردد.

 
ماه شر ( کلاف ) : نخهای رسیده شده که بصورت دسته بندی زنجیره شکل یا کلاف و یا گلوله ای در می آیند .
 
پیز : که اصطلاحا یک میله چوبی یا لوله ای میباشد که در وسط دار قالی نخها و پود های زیرین را جهت بالا و پائین رفتن نخهای دار توسط ریسمان به آن میبندند.
پشت پیز : در هر سری بافت ردیفی ضمن جلو و عقب کردن آن وظیفه بالا و پائین بردن تار و پودهای دار را دارد . 
کرکیت ( شانه ) : کار زدن بافتها و ماشر و گره ها در تمام وسایل بافتنی مثل چوقا ؛ گلیم ؛ قالی ؛ جاجیم ؛ خرسک و ...به عهده کرکیت یا همان شانه میباشد که بصورت فشرده به هم تنیده شوند تا بتوان ضمن در آوردن رجهای بعدی کار مستحکمی ارائه داد .
کرکیت در ایل بختیاری توسط تسمه های باریک فولادی ؛ روده گاو ؛ یا چرم و چوب بلوط یا کنار و منگولهای فلزی جهت ایجاد آهنگ و طنین صدای خوش  به بدنه کرکیت وصل میشوند زیبایی کار در کرکیت دسته و بدنه یک تیکه آن است که بالای دسته به شکل سر بز در آورده میشود و جهت جلوگیری از پرت شدن دست بافنده نیز در هر ضربه میگردد .
در کار بافت از وسایل دیگری همچون قیجی ؛ قلاب ؛ چاقو و ... استفاده میگردد .

ردیف

نام کوه

شهرستان

استان

ارتفاع ( متر )

ناحیه

1

دنا

 

کهگیلویه و بویراحمد

۴۴۰۹

زاگرس شمالی

2

زردکوه

کوهرنگ

چهارمحال و بختیاری

۴۲۲۱

زاگرس شمال مرکزی

 

3

اشترانکوه

دورود

لرستان

۴۱۵۰

 

 

زاگرس شمال مرکزی

4

کوه گره

 

اقلید

فارس

۳۹۹۰

 

زاگرس جنوب مرکزی

5

کوه بل

اقلید

 

فارس

 

۳۹۴۳

زاگرس جنوب مرکزی

 

6

کوه دارابشاه

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: داستان های آموزنده و مطالب جالب ، کتاب ها و pdf ، ،

تاريخ : جمعه 28 تير 1392 | 7:7 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.